بهروز صاحی
مثل پروانه ای در مشت…چه آسون میشه ما رو کشت!
در سوگ بهروز صالحی روزنامه نگار مسجدسلیمانی که مظلومانه جان داد و نوستالژی کودکی هایم بود
باغ نومیدان،/چشم در راه بهاری نیست /گر زچشمش پرتو گرمی نمیتابد / ور به رویش برگ لبخندی نمی روید/باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست؟ /داستان از میوههای سر به گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید…
از دوران کودکی عاشق کتاب و خواندن روزنامه بودم و هر روز در مسجدسلیمان با اشتیاق ساعت ها پیاده از دوراهی بی بیان تا درب کتابفروشی فرزانه برای خرید روزنامه میرفتم
برای همه ی هم نسلان من در مسجدسلیمان زنده یاد حمید جلیلی معنی کیهان و مشتقات آن مانند کیهان ورزشی و…بود و شادروان بهروز صالحی معنی روزنامه ی خواندنی اطلاعات…با آن جدول های حجیم اطلاعات عمومی
بهروز آن زمان جوانی خوش تیپ و خوش قد و قامت بود که در شهری که کودکان هم نان خود را در چای سیاست می زدند و می خوردند نمایندگی روزنامه داشت و هر روز خرید روزنامه از او بین ما علیرغم اختلاف سن الفت و دوستی ایجاد کرده بود و گاه تبادل نظر و بحث در مورد مقالات روز و موضوعات روز دنیا و کشور
در یک روز دلتنگ ابری که تمام آسمان هم انگار برای خاطراتی که در آن شهر جا میگذاشتم و می آمدم گریه می کرد از مسجدسلیمان به اهواز کوچ کردیم و دیگر از او و دیگر بچه های شهر بی خبر بودم…
شاید بیش از ٢۵ سال بعد بهروز را که قسمت بزرگی از نوستالژی دوران کودکی و روزنامه خواندن های هرروزه ام بود اینبار با موهایی سپید و چهره ای رنجور در روابط عمومی نفت دیدم و ساعت ها با هم بودیم
من عاشق بچه های شهرم بودم و بهروز صالحی روزنامه نگاری شریف؛پرتلاش و باسواد بود که کارش را خیلی خوب بلد بود و من از تجارب او بهره ی بسیار بردم و بسیار آموختم
او سالها با بیماری مهلک سرطان در جنگ بود و مانند همه ی شرافتمندی هایش ساکت و بی صدا آب می شد و متاسفانه ما ها هم در این سال های آخر نبودیم…که بتوانیم با حمایت های خود او را در این جنگ نابرابر یاری کنیم و ادارات و سازمان های دولتی هم که در کمال تاسف و تاثر هرگز حامی روزنامه نگاران مستقل و آزاد نبوده و قدمی حتی برای تسکین آلام او برنداشتند!
و حالا بهروز صالحی در کمال مظلومیت مرده است و ما دوستانش غرق در اندوهی ژرف و عمیق به سوگ نشسته ایم
و من غمگین و افسرده مرگ یکی دیگر از یاران صدیق و شریفم را که در عین درد و رنج سنگ صبور روزهای تنهایی ام بود را به نظاره نشسته ام.
درگذشت بهروز عزیز را به دانوش عزیزم و همکاران رسانه ای ام و همچنین بچه های باغیرت شهرم مسجدسلیمان تسلیت عرض نموده و برای روح بزرگش طلب آرامش و آمرزش و برای خانواده ی محترمش آرزوی صبر و تسلی خاطر می نمایم.
١ دیماه٩٩/بابک طهماسبی